داستان من و کتاب ها ؛ از عنفوان کودکی علاقه ی خاصی به کتاب و کتابخوانی داشته و اکنون نیز دارم و همواره این موضوع یکی از مسائل هیجان انگیز برای من بوده است. گرچه هیچ وقت روی یک خط حرکت نکرده و پراکنده خوانی جزو جدایی ناپذیر عادت های مطالعاتی من بوده. حتی الان هم وقتی برای خرید کتاب به کتابفروشی مراجعه می کنم نمی دانم دقیقا دنبال چه هستم و فقط نگاه می کنم و می کاوم تا گمشده ام را بیابم و میابم ولی بعضی مواقع این گمشده هایی که یافته ام را نیمه خوانده یا نخوانده رها می کنم شاید برای وقتی دیگر یا برای هیچ وقت و این یعنی یا اشتباه انتخاب کرده ام و یا عجله کرده ام و گمشده ی مذکور مناسب حال آن روزهای من نبوده است و شاید حالی دیگر و فرصتی دیگر دست دهد تا بتوانم مجددا آن کتاب را بخوانم. به تاریخ علاقه دارم اما تاکنون یک کتاب مهم و مرجع تاریخی نخوانده ام و دلیل آن برایم هنوز واقعا مشخص نیست شاید تنبلی و بی حوصلگی شاید نبود فرصت شاید هم علاقه ی کاذب نمی دانم کدام یک از این هاست اما این روزها به رمان ها روی آورده و فعلا اگر اتفاق خاصی رخ ندهد فکر می کنم خط جدید مطالعاتم را یافته ام. من بیشتر از مطالعه ی کتاب ها به آن ها فکر می کنم و به خرید آن ها شاید از مطالعه شان بیشتر علاقه مندم. از کتاب هایی که تاکنون خریده ام شاید نصف آن ها را خوانده باشم اما از این موضوع ناراحت نیستم به هر حال قدمی هم در جهت حمایت از نشر برداشته ام. داستان من و کتاب ها به همین جا ختم نمی شود خیلی از مواقع ذهنیت ها و پنداشت ها و توقعاتی از بعضی کتاب ها دارم و حتی به صورت عجله ای آن ها را از اینترنت خریداری می کنم ولی وقتی شروع به مطالعه می کنم متوجه می شوم که اشتباه کرده ام و انتظاراتی بیجا داشته ام و عموما این کتاب هایم نخوانده باقی می مانند و می پوسند شاید هم روزی آن ها را به کتابخانه ای هدیه دادم شاید کسی بیشتر از من به آن ها احتیاج داشته باشد . مهم ترین مسئله ای که تجربیات کوتاه و اندک کتابخوانی به من آموخته است این است که مطالعه تاثیر آنی نداشته و ندارد و نباید انتظار داشت فردی پس از مطالعه چندین و چند کتاب علامه ی دهر شود بلکه اولا باید ببنیم آن فرد مورد نظر کتاب ها را خوانده یا با عمق جان فهمیده است به نظرم کتاب را نه تنها باید خواند بلکه مهم تر از آن کتاب ها را باید فهمید و درک کرد فراتر از خواندن ، ثانیا این که با خواندن و فهمیدن کتاب ها پس از گذشت مدت ها تاثیر آن ها را در کلام رفتار گفتار نوشتارو به تدریج در تمام ابعاد زندگی می فهمید بدون آن که خود متوجه شوید و این خود متوجه نبودن برای نتیجه گراها و کمال گرا ها شاید خوشایند نباشد اما برای دوستان همیشگی کتاب چرا.

 کتاب یار مهربان است، برای من یکی واقعا همین طور بوده و هست چرا که من هیچ دوست صمیمی نداشته ام و البته دوستان بسیاری داشته و دارم اما هیچ کدامشان به اندازه کتاب با من صمیمی نبوده و نیستند و درجه ی وابستگی ام به کتاب ها بسیار بسیار بیشتر از آن هاست و اصلا بودن کتاب ها و داشتن آن ها (حتی بدون مطالعه) به من آرامش درونی می دهد و امام علی (ع) فرمودند کسی که با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست نداده است.